ای عاشقان ای عاشقان، خیزیـــــد جانان آمده و آن صاحب خلق جلی، پیغمبـــــر جان آمده
ای سالکان ای سالکان، بر جـــــا گذارید راه را پیــر و مراد و قطب ما اینجا به مهمـــان آمده
ای لولیان ای لولیان دستــــی زنید رقصی کنید آن شاهد شیـرین سخن، خندان به میدان آمده
ای شاهدان ای شاهدان، جامـــــی فراهم آورید کآن بـاده خوش انگبین، جانسوز و جوشان آمده
ای بلبلان ای بلبلان تاریـــــــکی و سرما شده گل از فراز آسمـــــــان، رنگین و تابان آمده
ای مخلصان ای مخلصان آواز مستی ســـر دهید ترکش فراوان زآسمان نابـــــود شیطان آمده
ای بندگان ای بندگان وقت و زمان سرخوشی است مولود رحمت آمــــــــده انعام رحمان آمده
|